قصه ی کتاب های شه

امروز چند تا کتاب جدید به کتابخانه آوردند تا در قفسه های مخصوص خودشان قرار دهند. اما مثل اینکه این کتابها هنوز کتابخانه ندیده بودند. چه کارهایی می کردند. بلند بلند می خندیدند. همدیگر را هل می دادند. حوصله نداشتند سر جایشان منظم قرار بگیرند. یک دفعه توی قفسه ها دراز می کشیدند و.

خلاصه حسابی آبروریزی درآورده بودند. اعضای کتابخانه از کار این کتابها تعجب کرده بودند. ولی چون همه با ادب و با حوصله بودند چیزی نمی گفتند و فقط چپ چپ به کتابها نگاه می کردند. منتظر بودند تا ببینند مسئول کتابخانه خودش چکار می کند.

مسئول کتابخانه یکی دوبار به کتابهای بی نظم تازه وارد تذکر داد که اینجا کتابخانه است نه پارک! اینجا باید سکوت را رعایت کنید و سرجایتان منظم قرار بگیرید تا کسی بیاید و یکی از شما را انتخاب کند و بخواند.

کتابها با تعجب گفتند " بخواند!"

مسئول گفت: "بله بخواند."

کتابها همه با هم بلند بلند شروع به خندیدن کردند و گفتند مگر کسی پیدا می شود که بخواهد مطالب ما را بخواند!

مسئول کتابخانه اخم کرد و سر جایش نشست.

صحبت کردن کتابها آرامتر شد، ولی هنوز هم همدیگر را هل می دادند و هر کدام سعی می کرد چند برابر خودش جا بگیرد.

کتابهای مودب و منظم قبلی، از دست کتابهای جدید شه ،خسته و عصبانی شده بودند و زیر لب غر می زدند تا اینکه یکی از کتابها که از بقیه قدیمی تر بود، از کتابهای جدید پرسید: "ببخشید می تونم بپرسم شما قبلا کجا زندگی می کردید؟"

کتابهای شه نگاهی به هم کردند و گفتند :"لای اسباب بازی های ستاره خانم."

کتاب قدیمی گفت: "لای اسباب بازی ها ! اما کتاب باید توی کتابخانه باشد تا سالم و تمیز بماند. "

یکی از کتابهای شه گفت: "مگه نمی بینی بیشتر کاغذهای ما مچاله شده، جلدمون خراب شده، چند تا از کاغذهامون پاره شده"

کتاب قدیمی با دلسوزی سرش را تکان داد و گفت" "حالا فهمیدم چرا انقدر همدیگر رو هل می دهید یا چرا نمی تونید سرجاتون بایستید. وقتی یک کتاب آسیب می بیینه شکلش زشت می شه و دیگه نمی تونه درست لای کتابها قرار بگیره."

کتابها وقتی این حرفها را شنیدند دلشان برای کتابهای تازه وارد سوخت و دیگر غر نزدند و ساکت شدند.

کتاب قدیمی دوباره گفت: "حالا خدا را شکر الان توی کتابخانه هستید و دیگر زیر دست و پا و لای اسباب بازیهای بچه ها نیستید. اینجا کم کم شکلتان هم زیبا می شود و کاغذهای مچاله شده تان صاف می شود. بعد خودتان می فهمید که چقدر زندگی در کتابخانه کیف دارد. تازه از همه مهمتر، اینجا بچه ها شما را بر می دارند و قصه های قشنگتان را می خوانند."

این حرفها انقدر روی کتابهای شه تاثیر گذاشته بود که می خواستند گریه کنند. آخر آرزوی هر کتابی این است که کسی آن را بخواند. هنوز حرفهای کتاب قدیمی تمام نشده بود که یکی از بچه ها سراغ کتابهای شه آمد و سه تا از کتابها را برداشت تا با دوستهایش بخواند.


« ازدواج چگونه؟ آشنایی با مهارت‌های همسرگزینی» پدیدآور: محمدجعفر غفرانی ناشر: قرآن و اهل بیت نبوت(ع) تعداد صفحات: ۲۰۰ مقوله ازدواج در دین اسلام از مستحبات مؤکد است و احادیث بسیاری از حضرت رسول اکرم و اهل بیت مکرّم آن حضرت (سلام الله علیهم) در مورد اهمیت و ضرورت ازدواج نقل شده است. علم روز نیز بر اهمیت ازدواج در سلامت روحی و روانی فرد و جامعه تأکید ویژه دارد. در جامعه امروزی ازدواج از تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، تأثیر گرفته و جوانان به بهانه‌ها و
نشست هم اندیشی جمعی از بانوان نویسند ه و فعال فرهنگی استان ایلام با حضور سمیه حیدری، مدیرکل کتابخانه های عمومی ؛فریده الیاس پوریان،مدیرکل دفتربانوان استانداری سرکار خانم کمری مدیرکل دفتر اجتماعی استانداری، زهرا جمالی، فرمانده بسیج بانوان سپاه امیر المومنین ؛ مهناز همتی ، مدیرکل اداره استاندارد استان ایلام در کتابخانه مرکزی ایلام برگزار شد. همراه تجلیل از کتابداران و بانوان(جشن ویژه روز زن)
اجرای برنامه برای شرکت اعضا در جشنواره رضوی توسط کتابدار بخش کودک سحر زمانی اسقبال پرشور به وسیله تبلیغات مناسب با انجام هرروز فعالیتهای جشنواره:پویش( معرفی کتاب، خوانش، نقاشی) توسط سحر زمانی کتابدار بخش کودک

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هرچی بخوای طراحی سایت ارزان و سئو شده ردیاب تهران کتابخانه دیجیتال رایة الشیعة تخفیف ویژه فقط برای امروز آکادمی زیست شناسی pertak4 بهترین سایت دانلود فیلم سریال ایرانی جدید 97 اکادمی تکواندو استاد شیرازی